- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ورود کاروان سیدالشهدا علیه السلام به کربلا
حال و روزش با نوای عشق بهتر میشود هرکه چشمش در میان روضهها تر میشود این دل سنگم که جای خود،شنیدم از کسی ریگ های دشت با نام تو گـوهـر میشود نوکری پستم ولیکن دلخوشم ازاینکه من روزگـارم با غـلامـی شـمـا سـر میـشود از شما دورم ولی شب های جمعه این دلم میپـرد تا صحـن تو، مثل کبـوتر میشود با نـوای یا حسین و ذکـر شـور یا حـسن دل اسـیــر نـام هـای دو بـرادر مـیـشـود کاروان را باز گـردان ای عزیز فـاطمه در همین جا قلب زینب زار و مضطر میشود بـاز گـرد آقـا که با دست پـلـیـد حـرمـلـه غـنچـۀ شش مـاهـۀ بـاغ تو پرپـر میشود دخترت بی سایبان و خواهرت بی همسفر جعفرت بیپیکر و عون تو بیسر میشود چـند روز بعـد در این سرزمین پُـر بـلا صحبت از دزدیدن خلخال و معجر میشود چند روز بعد در گـودال بین تـیغ و تـیر حنجـرت درگـیر با تیـزی خنجـر میشود
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
با گـریهام عزای تو تکـریم میکـنم دارو ندار خود به تو تسلیـم میکنم خالص ترین عصارۀ جان را شبیه اشک بر روی دست دل به تو تقدیم میکنم یک سـال تا به مـاه محـرم رسـانیم هر صبحـدم نگـاه به تـقـویم میکنم با بوسهای ز خـاک در هر حـسینیه بر پیـشگـاه فـاطـمه تعـظیـم میکنم هر تکیۀ عزای تو بیت الحرام ماست بر خویش هر چه غیر تو تحریم میکنم از کودکی تـمـام پس انـداز سال را با سـفـرۀ عـزای تو تـقـدیـم میکـنم در هیـئت تو با تـن احـرام بـستـهام یـاد شـکـوه مسجـد تـنـعـیـم میکـنم با ذکر یا حسین که توحید مطلق است حبل المتـین عشق تو، تحکیم میکنم هر بار با سلام به تو آب میخورم غوغای تـشنگـیِّ تو تفـهـیـم میکنم گـفـتا رقیه با دهن ضربه خوردهام لبهای خـیـزران زده تکـریم میکنم
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
آمـد مـحـرّم نـبـض عـالـم ایـسـتـاده از حـرکـتش حتّی زمین هم ایستاده ما پیرو دستور«فابک للحسین» یم بـر آفــتـاب دیــده شـبــنـم ایـسـتـاده وقـتی که پا در این حسیـنـیّه نهـادم بـر تو سـلام از دور دادم ایـسـتـاده جاروکش فرش عزایت جبرئیل است فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده دم: یا حسین و بازدم: جانم حسین است نـامـت مـیـان نـوحـه و دم ایـستـاده پیش خدا روز قیامت سـربلند است هر کس که پـای تو مصمّـم ایستاده بایـد یـزیدی های این امّـت بـدانند! که شـیـعـه در خـط مـقـدّم ایـستـاده وَالله که از هرعذابی در امان است سیـنـه زنی که زیـر پرچـم ایـستاده از بس أنا العطشان تو خورده به گوشش از جوشش خود چاه زمـزم ایستاده ده روز دیگر خواهری در بین گودال پـهـلـوی جــسـم نـامـنـظـّم ایـستـاده
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
شکر خـدا که باز پـریشان شدم حسین مـاه محـرّم آمـد و گـریان شدم حـسین این سفرههای روضه پُر از رزق و برکت است شکر خدا دو مرتبه مهمان شدم حسین
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
دلم ز روز ازل گـشـته مبـتـلای حسیـن سلام من به حسین و به کـربلای حسین وجودِ عاشق و معشوق وقف یکدگر است حـسیـن برای خـدا و خـدا برای حسـین ثواب سعی و صفا کی رسد به یک لحظه قـدم زدن وسـط مـروه و صفـای حسین رضای حضرت حق در رضایت زهراست رضای حضرت زهرا در رضای حسین اگـر مـعـلـم تــوحــیـد من شـود زیـنـب به چشم خویش تماشا کنم خـدای حسین دوبـاره زد به سر عـاشقم نـوای جـنون که پردهای کشم امشب ز ماجرای حسین زمین کـربـبلا تا به عـرش غـوغـا بود زمـان جـلــوۀ پـایـانـی لــقــای حـسـیـن نهاده دست به سیـنـه تـمام خـیـل مـلک همه مـطیـع فـرامیـن چـشم های حسین خـلـیـل آمـده تـا ذبـح اعــظـمـش بـیـنـد چه محشریست مگر وادی منای حسین کجـاست حـضرت داوود تا بگـیرد یاد طریق شکـر نمودن ز شکرهای حسین کـلـیـم غـرق تـحـیّـر به لـکـنـت افـتـاده مگـر چه میشنود لحـظۀ دعـای حسین مسیـح ذرّهای از خـاک قـتـلگـاه چـشیـد تـمام عـمـر شـفـا داد با شـفـای حـسیـن دوید خـتـم رسـل سر برهـنـه تا گـودال میـان هـلهـلهها گـم شده صـدای حـسین ز خیمه گاه رسد خـواهری تک و تنهـا مگـر شنـیـده میـان حـرم صدای حسین خــدا کـنـد کـه از راه رفـتـه بــر گـردد وگـرنه سر بدهد زیـر تیـغ جای حسین صدای نـالۀ زهـراست میرسد بر گوش فـدای رأس جدا گشته از قـفـای حـسین ببین که بر سر یک کهنه پیرهن دعواست به دست چـند نـفـر تـکّـۀ ردای حـسیـن یکی زره یکی عمامه وان یکی شمشیر ربود وان یکی از شانهها عبای حـسین
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
اشعـار سرخ دلـشکـنـش را بیاورید دمنـوحههای سیـنهزنش را بـیاورید دارد صدای قـافـله از دور میرسد اسـفـنـد وقـت آمـدنـش را بـیـاوریـد بعد از کـتـیـبههای حـسیـنیه زودتر سیـنـیِ چـای ریخـتـنـش را بیاورید دادم لباس مشکی خود را به مادرم آری بـسـاط دوخـتـنـش را بیـاورید دلشورههای خـواهر او بیـشتر شده اسـبـاب غـمنـداشـتـنـش را بیـاورید سر نیزههای کوفه صدا می زدند تو را: «ما تشنهایم؛ پس بدنش را بیاورید» دارد به قـتلگاه چه نزدیک می شود زینب؛ رباب، پیـرهـنش را بیاورید حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش: امـوال غـارتـیِ تـنـش را بـیـاوریـد
: امتیاز
|
کاروان سیدالشهدا علیه السلام در راه کربلا
قــافــلـۀ نــور کـجــا مــیرود مـروه پی سعـی صفـا میرود ذبح عظیمی که خدا گفته است با هـمه هـستی به منـا میرود مـاه بـنـی هـاشـمیـان بی بدیـل در پـی خـورشـیـد ولا میرود شـبـه نـبـی اکـبـر نــیـکـو لـقـا بهـر شهادت به رضـا میرود طفل رضیعی که به تاب و تب است تـشـنــه پـی آب بــقـا مــیرود زینب کبری پی تعـظـیم عشق روح قـدر بهـر قـضـا میرود زیـنـت سـجـاده و روح نـمـاز بـهــر تـجــلای دعــا مــیرود همره این قـافـله تا شهر عشق دست اجـل پـای به پـا میرود گفت چنین طاهر شوریده حال خـون خـدا سوی خـدا میرود
: امتیاز
|
کاروان سیدالشهدا علیه السلام در راه کربلا
در سکـوت شکـستۀ صحرا کــاروانـی ز دور شـد پـیـدا کـاروان عــشــیــرۀ سـادات کــاروان قــبــیــلــۀ طــاهــا کـاروان سـلاله های رسـول کــاروان امـــام عـــاشــورا کاروان عزیزِ حضرت حق پـنجـمیـن آفـتـاب اهـل کـسا دشت در زیر پایشان لرزان دشت نه! بلکه هفت سقفِ سما همگی نـور چـشم پیـغـمـبـر همه مجنون صفت همه لیلا همه شان لاله روی، چون یوسف همگی مستجاب، چون عیسی یـاد تـیـغ و تـرنـج می افـتـد هر که بیـنـد جـمال آن ها را یکـطرف روح آیـۀ تطهـیـر یکطرف معنی "ذوی القربی" پور زهـرا و ساقـی و اکـبر در مثل، کعبه و صفا و منـا این طرف یادگارهای حسن بـه نـهـایـت مـؤدّب و شـیـدا عَــلَـم کــاروان بـه هــمـراهِ مشک، بر دوش حضرت سقا خیل ناموس حضرت حیدر همه در پرده های حُجب و حیا پــرده دار مـخــدّرات حـرم شـیــر غــرّانِ بـیـشـۀ لـیـلا باد، اینجا اجـازه مـیگـیـرد پرده را جا به جـا کند حتی چشم دشمن هزار فرسخ دور نه ز صورت، که قامت آنها محـمـلی بـی رکـاب مـیآیـد محملی محترم چو عرشِ خدا دور تا دور آن بـنـی هـاشـم پیش رو، پور حضرت زهرا عِزّ و جاه و شکوه میبـیـند هرکه از راه میرسد ایـنجا تـا کـه گــاهِ نــزول مـیآیــد ناگهان دشت میشود غوغا دیده ها سوی خاک میافـتـد تا که زینب زمین گـذارد پا ثـانیِ حـیـدر است میگـیرد زیـر بـازوی زینـب کـبـری زانــوانـی غــیــور مـیآیــد که شـکـوه حـرم کـند معـنـا چشم بد دور، ناید آن روزی کـاروان را نظر زنند اعـدا ناید آن روز که عزیز بتول در بیـابـان شود تک و تنها
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
درانتظار تو چـشمم هـمیشه بارانیست و بی تو حال وهوای دلم چه طوفانیست بیا که خـیـری از این زنـدگی نمیبینم که لحظه لحظۀ عمرم پُر از پریشانیست هوای خیمۀ قـلـبم بـدون تو سرد است بهار؛ پیش دو چشمم شب زمستانیست ز جادهای که گذرکردهای مسافر عشق ببین که جای قدومت چقدر نورانیست درون سیـنـۀ من پُـر ز آه تب دارست حـدیث غـیبت تو بین سینه زندانیست دعـای نـدبـۀ هـر صبح جـمـعـهام آقا به قـصد آمـدن تو برای مهـمـانـیـست بیـا که مـاه عـزای شهـیـد بـیسـر شد بـیا ببـار که هنگـام مرثـیه خوانیـست
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ماه غم است و میكشي از سينه آه را خـم كـرده است آه غـمـت قـد مـاه را صاحـب عـزا تـرين عـزادارهـا بيـا تا بـر دلـم نگـاه كـني ايـن دو ماه را سـدّ گـنـاه بـستـه به مـن راه اشـك را ضامن شو و بگـو كه نبـنـدند راه را تا انـدكي شبـيه تو بـاشيـم اين دو ماه بـر تـن نـمــودهايـم لـبـاس ســيــاه را عمريست دست چادرِ زهراست بر سرم از من مگـيـر سايۀ اين سر پـنـاه را گفتم حسين و اشك روي گونهام چكيد ديـدم كه پاك كردهاي از دل گـناه را آه از دلِ تـو، آه ز چـشمـانِ عـمّهات چـشـمي كه ديـده واقـعـۀ قـتـلگـاه را
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دلـم بـرای دیـدنـت مـذاب شد نـیـامدی چـقـدر دوری شـما عـذاب شد نیامدی به شهر وعده دادم که میرسی و پیششان دوبـاره نوکـر شما خـراب شد نیامدی صدا زدی حسین را صدا زدم حسین را تمام عمر من پُر از جواب شد نیامدی شب یتیم مجتبی گذشت و من ندیدمت چقدر شاخههای گل، گلاب شد نیامدی دوباره شد محرم و رسید صاحب عزا ببین که مادرت ز گریه آب شد نیامدی سری بزن به اشک ما بیا که روز بعد از این نگویمت که روضۀ ربـاب شد نیامدی عروس فاطمه چرا به زیر برق آفـتاب؟ دوباره روی مادری کباب شد نیامدی
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
شبـيـه چـشم شما چـشم هاي تـر دارد كسي كه خاك حسينيه را به سر دارد خدا به روي من و تو حساب وا كرده كه گريـهاي بكـنيم و حـساب بـردارد
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای آخـریـن سـلالـۀ زهـــرا تــبـارهـا ای وارث شکـستـه دل ذوالـفـقـارهـا صدهـا هـزار حـاتـم طـایی گـدایـتـان هستند ریـزه خـوار شما سفـره دارها
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
آقـا مگـر داریم ما، ما یـادمـان نیـست یـادآوری کـردیـد، امـا یـادمـان نیـست عــیـبـی نـدارد او بـیـابـان گرد بـاشـد ما قصـۀ مجـنون و لیـلا یادمان نیست
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
در معـرض نـگـاه شـما نـور میشـوم بی نور تو ز محضرتان دور میشوم کم با تو حرف میزنم امّا دلم پُر است از شرمساری است که مهجور میشوم اصلاً به روی من نمیـاری که من بَدَم وقـتی که بـاز وصلـۀ نـاجـور میشوم بی آبـرویـم و به غـمـت گـریه میکنم آنـگـاه از نـگـاه تـو مـسـرور میشـوم چشمان توست جوشش آب حـیات من من با تو زنـده میشوم و نور میشوم وقتی به سبـک زندگیات زنـدگی کنم پس با مسیـر بنـدگیات جـور میشوم در پیش پات سـفـرۀ جان پهـن میکنم روزی که در سپاه تو مأمـور میشوم دارم امــیــد روز قـیـامـت بـه اذن تـو من باز روضه خوان تو محشور میشوم گـاهـی شبـاهـتی به تو پـیـدا کـنـد دلـم با یک فـرازِ ناحـیـه، مـأجـور میشوم پـس نـدبه میکـنم به غـریـبی جـدّ تـو آنقدر گریه میکنم که دگر کور میشوم یا مـنـتـقـم سـپـاه تو تـشـکـیـل میشود من هم در آن به نام تو مشهور میشوم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای واسـط فـیـض دو ســرا آجَـرَکَالله وی حجّت حق؛ صاحب عزا آجرکالله با نالۀ زهـراست عجین سوز صدایت هــمــنــالــۀ اُمّالــنّــُجَــبــا آجـــرکالله دریـاب مـرا در غـم سـالار شـهـیـدان ای مـنــتــقــم خــون خــدا آجــرکالله اذنـی بـده تـا گـریـهکـن جـدّ تو بـاشـم هرجا که شـود روضه بـپـا آجرکالله ما روضه گـرفـتـیـم قـدمرنجـه نـمایی تـا جـلـوه کـنـی بـر دل مـا آجـرکالله ما هرچه که داریم از آن گوشۀ چشم است تـو روی مـگـردان ز گــدا آجـرکالله راضی به رضای تو شدن خیر و فلاح است کی میشوی از شیعه رضا؟ آجرکالله با اشک بشوئیم دل از زنگ معـاصی بــاشــیــم ســرِ خــوان ولا آجــرکالله ای بـانـی هـرسـالـۀ روضـه مـددی تا در روضـه بـیـابـیـم تـو را آجـرکالله بر عـاشـق جـامـانـدۀ ارباب عـطا کن یـک تــذکـرۀ کــرب و بـلا آجـرکالله
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
جـانـا به دل خـستـۀ مـا هـم نـظـری کن یک شب تو از این کوچۀ ویران گذری کن این کوچۀ ظلمت زده از نـور فراریست ای مـاه بـیـا و شب دل را سـحـری کـن جــانــا تـو کـجـا و مـن آلــوده ولــیـکـن چون گل به بر خار شبی را سپـری کن چون لاله ز هجران تو خونین جگرم من رحمی تو بر این ماتم خونین جگری کن از راه رسـیـده سـت مــه جــدّ غـریـبـت یک شب به عزایش تو بیا نوحه گری کن یک شب تو بخوان از غم انگشت بریده یک شب تو بخوان از غم آن جسم دریده
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
خـشـكـی چـشم پـشـیـمان مـرا دریابید به غـبـاری سـر مـژگـان مرا دریـابید من اویـسـم ز قـرن آمـدم آقـایـم نیست چـشـمـهـای تر حـیـران مرا دریـابـیـد كاش میدیدم و با گریه كـنان میگفتم حـال آقــای پــریـشـانِ مـرا دریــابـیـد میزنم سینه به پایِ غمتان تا یك روز سـیـنـۀ خـسـتـۀ سـوزان مـرا دریـابـید كاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت كاش در كرب و بلا جان مرا دریابید گریـۀ مـادرِ تو میرسـد از روضۀ ما دست ها، چـاك گـریـبـان مرا دریـابیـد مادرت باز به سر می زند و میگـوید پـسـر تـشنـه و عـریـان مـرا دریـابـید عمّۀ كوچكِ تو داشت به زینب میگفت زخـم هـای لب مـهـمـان مـرا دریـابـید
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
امیـن حـضرت یـکـتـا چـرا نـمیآیی چـراغ دیــدۀ زهــرا چـرا نـمـیآیـی پیمبر است که با گریۀ هر سحر گوید اَلا سُــلالــۀ طـاهــا چــرا نـمـیآیــی علی به ناله صدا می زنـد بـیا مهـدی صـفـای خـانـۀ مـولا چـرا نـمـیآیـی حسن هنوز هم از کوچهای تُرا خواند غـریب کـوچـۀ غـمـها چرا نمیآیـی حسین منتظرِ منتـقـم به گـودال است امـیـد زیـنـب کـبـری چـرا نـمیآیـی تو ریسمانِ اسارت ز دست عمه بگیر امـیــر قـافـلـه، جـانـا چـرا نـمیآیـی هـنـوز پـاسـخ این درد را نـمیدانـیم که اهـل بیت و تـماشا! چـرا نمیآیی بـیـا که آه یـتـیــمـان کـربـلا گـویـند: جـواب خـون دل مـا چـرا نـمـیآیـی به آن یتیم که اشکش ز ترس بند آمد پـنـاه هــر دل تـنـهـا چـرا نـمـیآیـی بخـونِ دیـدۀ عطشان کـربلا بر گـرد دوای غــصـۀ سـقـّـا چـرا نـمـیآیـی به استخوان شکسته، به سیـنۀ خسته که با لـگـد شده امضـا چـرا نمیآیی قـسم بخـون بنا حق چکـیده از نـیـزه امـیــد سـیّــد بـطـحـا چـرا نـمـیآیـی چه قرنها که به غربت گذشته در غربت مـقـیـم خـیـمـۀ صحـرا چـرا نمیآیی تویی که صاحب عزای عزیز زهرایی سـفـیـر مـاتـم عـظـمـا چرا نـمیآیـی هنوز منتظرت مانده سیزده معصوم هنوز منـتظـرت خـونِ دیـدۀ مظلـوم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست عـمریست بیـقرار نشستیم و تاب نیست عمریست در نـبـود تو هـمـسایـۀ شبـیـم در آسـمـان هـیـچ دلـی آفــتـاب نـیـسـت سرشار از محبت و از مهـربـانی است در عالم حضور تو حرف عذاب نیست میجویمت به خواب و نفـهمیدهام هنوز در چشم های منتظران تو خواب نیست بایـد خـودت برای ظـهـورت دعـا کنی در دست ما دعای فرج مستجاب نیست ما گـوشـمـان نـمیشـنـود پـاسـخ تو را ورنه سـلام های کسی بی جـواب نیست ای مـرد انـتـقـام! زمـانـی که میرسـی دیگر بـقـیـع مثـل گـذشته خـراب نیست بهـتـر بمیـرد آنکه دلـش بین روضه ها از داغ خـشکی لب جـدّت کـباب نیست حالا که حـرف تشنـگـی آمد، مصبـیتی بالاتـر از مصیـبت طـفـل ربـاب نیست
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شب تاسوعا
میشود هر روز اشكم در عزایت بیشتر سوختم از روضهات، از های هایت بیشتر میروم دنبـالت امّا از حـرم هـای شـما میرود تـا كـربـلایـت، ردِّ پـایت بیـشتر از عبادت هم مهمتر این اطاعت كردن است میدهم سر را ولی، دل را برایت بیشتر میزنم بر سیـنـه شاید كه شبـیـهِ تو شوم مینشیند بر كـبـودی، بوسه هایت بیشتر دستگاهِ لاف بـسـیـار است امّـا مَـرد كـو غیـرتم من را نگه دارد، به پایـت بیشتر تا كه میاُفتی به یادِ مشك و دست و علقمه بـاز میگـیـرد دلت، امّا صـدایت بیـشتر تا كه میآیـد رَجـزهای عـمویت بر لـبـم می شود سهمِ من از، دستِ دعایت بیشتر تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالاتری رفته آری بر عمویت، شانه هایت بیشتر شام هایِ قبل، شاید، حتماً امشب میرسی میرسد از هر شبی، عِطرِ عبایت بیشتر
: امتیاز
|